در زندگی، سعی داشتم به اطرافیانم گرما و نور ببخشم. پس از مرگ، امیدوارم این مأموریت را ادامه دهم. به جای گل، لطفاً به دیانت بهائی که به قلبم نزدیک است، کمک کنید. کمک شما به ترویج آموزش، خدمات اجتماعی و رشد معنوی کمک خواهد کرد. بیایید با هم دنیای بهتری بسازیم.
Sunday, June 30, at 6:00 pm
Location: Bellevue Bahá'í Center
16007 NE 8th St, Bellevue, WA 98008
:ZOOM مراسم دعا و یادبود (جلسه تذکر) زنده در
ZOOM برای کسانی که نمیتوانند به صورت حضوری در جلسه تذکر شرکت کنند، یک تماس زنده در
.ترتیب دادهایم
ZOOM برای پیوستن به جلسه
شناسه جلسه:0999 606,080
رمز عبور: 276759
روحا میرزای زندگی خود را به دیدن جهان از دیدگاه وحدت و عشق اختصاص داد. او به دیدگاه یک بشریت متحد اعتقاد داشت و با تلاش بیوقفه برای ترویج فهم و هماهنگی بین تمام مردم کار میکرد. بصیرت و حکمت او همچنان ما را الهام میدهد تا از تفاوتهای خود فراتر برویم و زیبایی انسانیت مشترک خود را در آغوش بگیریم.
زندگی روحا گواهی بر قدرت شفقت بود. او خود را وقف خدمت به دیگران کرد و همواره دست مهربانی به سوی نیازمندان دراز میکرد. او که از آموزههای بهائی الهام گرفته بود، معتقد بود که خدمت واقعی به بشریت بالاترین شکل عبادت است. میراث شفقت او همچنان مسیر ما را روشن میکند و ما را به خدمت با عشق و فروتنی ترغیب میکند. روحا با الهام از تعالیم بهائی، باور داشت که خدمت واقعی به بشریت بالاترین شکل عبادت است و زندگی خود را وقف خدمت به دیگران کرد.
روحا میرزای پیشرو وحدت بود و بیوقفه تلاش میکرد تا مردم را گرد هم آورد. او درک میکرد که همکاری و حمایت متقابل کلید ساختن جهانی بهتر هستند. با الهام از اصل بهائی وحدت انسانیت، تلاشهای روحا در ترویج وحدت و همکاری همچنان برای ما یک راهنمای روشن است و یادآوری میکند که با هم میتوانیم به بزرگی دست یابیم.
روحا میرزای زن فوقالعادهای بود که زندگیاش گواهی بر مقاومت، عشق و ایمان تزلزلناپذیر بود. سالهای اولیه روحا با مشکلات و چالشهای زیادی همراه بود زیرا او در شهر یزد در جنوب ایران به دنیا آمده بود.
اوایل زندگی روحا در خانوادهای بهائی دوست داشتنی به دنیا آمد، دختر عزیز بابا مامد جعفر و سلطان. او سه برادر و یک خواهر داشت و خانوادهشان بسیار صمیمی و بر اساس عشق و حمایت متقابل زندگی میکردند. با این حال، زمانی که روحا فقط هفت سال داشت، آرامش آنها با حمله کسانی که نمیتوانستند ایمان بهائیشان را بپذیرند، به خانهشان که در آتش سوخت، بر هم خورد. خانواده مجبور به فرار شد و به شهر شیراز پناه برد، جایی که امید داشتند زندگیشان را بازسازی کنند.
سفری مملو از مبارزه و امید در حال بزرگ شدن در شیراز، روحا با دنیایی از بیعدالتی و دشواریها روبرو شد. با وجود این مشکلات، او همیشه نشانی از خوشبینی و سپاسگزاری بود. قلبش همیشه پر از شادی بود و روحش نشکستنی. حتی در مواجهه با چنین آزمایشات بزرگی، روحا زیباییهای زندگی را میدید و ایمانش به انسانیت را حفظ میکرد.
در سن 16 سالگی، روحا ازدواج کرد و فصلی جدید از زندگیاش آغاز شد. اما چالشها به پایان نرسیدند. دو بار دیگر، او دلشکسته شد که خانهاش به آتش کشیده شد و داراییهایش دزدیده شد، همه به دلیل ایمانش. اکنون با سه فرزند کوچک، آزمونها حتی بیشتر دلهرهآور بودند. با این حال، پاسخ روحا همیشه با وقار و بخشش همراه بود. او برای کسانی که به او ظلم کرده بودند دعا میکرد و هیچ کینهای در دل نداشت.
زندگی روحا با خدمت به دیگران تعریف میشد. او خود را وقف کمک به اطرافیانش به هر نحوی که میتوانست کرده بود. مهربانیاش حد و مرز نداشت و درش همیشه به روی نیازمندان باز بود. چه با ارائه یک کلمه آرامشبخش، یک وعده غذای گرم، یا یک دست یاریرسان، روحا همیشه حاضر بود.
ایمان تزلزلناپذیر و نگرش مثبت او به زندگی همه کسانی را که او را میشناختند الهام میبخشید. او به فرزندانش و همه اطرافیانش قدرت بخشش و اهمیت دیدن خوبی در هر موقعیت را آموخت. میراث او شامل عشق، استقامت، و شفقت بیپایان است.
روحا میرزی واقعاً فرشتهای بر روی زمین بود، مشعلی از نور در تاریکترین زمانها. میراث عشق و خدمت او همچنان ما را الهام و راهنمایی میکند و به ما یادآوری میکند که ایمان، بخشش، و روح انسان شکستناپذیر چه قدرتی دارند.
کمپین "دوختن برای نجات جانها"
یادآور زیبایی است که حتی در تاریکترین زمانها، یک عمل مهربانی میتواند جهان را روشن کند. داستان او ما را تشویق میکند تا همگی پا پیش بگذاریم، کمک کنیم و در جوامع خود تفاوت ایجاد کنیم، همانطور که او با چنین وقار و فروتنی انجام داد.
در طول اوج همهگیری، زمانی که جهان با چالشهای بیسابقه و کمبود شدید ماسکهای محافظ روبرو بود، روحا میرزی بار دیگر روحیه فوقالعادهی بخشندگی و شفقت خود را نشان داد. با قلبی پر از عشق و تمایل به کمک، روحا به همراه همسر فداکارش، ماموریتی برای حفاظت از نیازمندان آغاز کردند.
با درک نیاز حیاتی به ماسکها، روحا و آقای ب تصمیم گرفتند اقدام کنند. آنها با هم کمپین دلگرمکنندهای را که به درستی نامگذاری کردند "دوختن برای نجات جانها" راهاندازی کردند.
شب و روز، بیوقفه کار کردند و ماسکهایی برای اهداء به جامعه خود دوختند. تلاشهای آنها چیزی کمتر از قهرمانی نبود.
در طول این کمپین، روحا و آقای ب موفق شدند 1,573 ماسک فوقالعاده بدوزند. این ماسکها به کارکنان بهداشت و درمان، کارمندان ضروری و افراد آسیبپذیری که بیشتر به آنها نیاز داشتند، توزیع شد. هر ماسک فقط یک قطعه پارچه نبود، بلکه یک شریان زندگی، یک نماد امید، و یک گواهی بر تعهد تزلزلناپذیر روحا به کمک به دیگران بود.
روحا از نتیجه کارشان بسیار خوشحال بود. قلبش از شادی پر بود که میدانست میتواند در چنین زمان چالشبرانگیزی تفاوت ایجاد کند. او هرگز به دنبال شناخته شدن یا ستایش نبود؛ بزرگترین پاداشش این بود که میدانست زندگیها را نجات داده و به نیازمندان آرامش بخشیده است.
روحا توانست بیش از ۴۶۴ کودک گرسنه را تغذیه کند
رحمت و سخاوت روحا میرزای حد و مرز نمیشناخت. فراتر از اعمال مهربانی شناختهشدهاش، او در بسیاری از اعمال خودخواهانهای که مخفی نگه میداشت نیز شرکت میکرد و روح واقعی نوعدوستی را به نمایش میگذاشت. یکی از این تلاشهای دلگرمکننده، مشارکت او با یک سازمان غیرانتفاعی به نام کاسههای برنج بود.
کاسههای برنج متعهد به تغذیه کودکان گرسنه در سراسر جهان است، با فراهم کردن غذا و امید به کسانی که به شدت نیازمند هستند. روحا که از وضعیت این کودکان تحت تأثیر قرار گرفته بود، تصمیم گرفت به این هدف بپیوندد. او در طی پنج سال به طور مداوم به این سازمان کمک میکرد، به صورت بیصدا و بدون جستجوی شناخته شدن.
از طریق تعهد تزلزلناپذیر و کمکهای سخاوتمندانهاش، روحا توانست بیش از ۴۶۴ کودک گرسنه را تغذیه کند. هر کمکی که او انجام میداد، به تأمین تغذیه ضروری برای کودکانی که ممکن بود بدون آن بمانند، کمک میکرد. تعهد او به این هدف، گواهی بر همدلی بیپایان و باور او به قدرت بخشش بود.
روحا هرگز کمکهای خود را به کسی نگفت، نه به این دلیل که آنها را ارزشمند نمیدانست، بلکه به این دلیل که معتقد بود پاداش واقعی در خود عمل بخشش نهفته است. برای او، شادی از این میآمد که میدانست در زندگی این کودکان تفاوت ایجاد میکند، حتی اگر هیچکس دیگری از آن آگاه نبود.
اعمال مخفیانه مهربانی او لایه عمیقتری از شخصیت او را آشکار میکند—شخصیتی که به شدت فروتن، بیخود و عمیقاً دلسوز است. میراث روحا تنها به اعمال آشکار خدمت او محدود نمیشود، بلکه به روشهای خاموش و نادیدهای که جهان را به مکانی بهتر تبدیل کرد نیز اشاره دارد.
زندگی روحا میرزای گواهی بر عشق بیپایان و فداکاریهای یک مادر فداکار بود. او که در ایران متولد و بزرگ شده بود، تصمیم فوقالعادهای گرفت که سرنوشت خانوادهاش را برای همیشه تغییر داد. او از همه چیزهایی که در خانه ساخته بودند چشمپوشی کرد و به ایالات متحده مهاجرت کرد به امید اینکه به فرزندانش زندگی بهتری بدهد. تعهد تزلزلناپذیر او به دخترانش، مونا، سپیده، و نیلو، نیروی محرک پشت این حرکت شجاعانه بود.
در پی دستیابی به آیندهای روشنتر، روحا با چالشهای بزرگی روبرو شد. ترک وطن، فرهنگ و هر چیز آشنا کار آسانی نبود. اما او همه این کارها را با لبخند انجام داد و روح واقعی مادری را به نمایش گذاشت. پس از دو سال کار سخت و پشتکار، او موفق شد خانوادهاش را به ایالات متحده بیاورد و در سیاتل، واشنگتن مستقر شود. شادی بازگشتن به فرزندانش و دیدن پیشرفت آنها در محیط جدیدشان بینظیر بود.
سفر زندگی مسیری دلخراش به خود گرفت زمانی که دختر روحا، سپیده، به طرز تراژیکی در سن ۱۸ سالگی در یک تصادف رانندگی جان باخت. این از دست دادن ویرانگر روحا را به غم و اندوه عمیق، اضطراب و افسردگی فرو برد. کل خانواده به شدت متزلزل شدند، اما برای روحا، درد غیرقابل تصور بود. با وجود حمایت گسترده از سوی عزیزانش و ایمان عمیقش، راه بهبودی طولانی و سخت بود. با این حال، قدرت و استقامت روحا در حالی که این فصل تاریک از زندگیاش را طی میکرد، به خوبی نمایان بود.
در مواجهه با غم خود، روحا غم و اندوهش را به اعمال مهربانی و خدمت تبدیل کرد. او خود را وقف سازمانهای غیرانتفاعی مختلف کرد، برای بیخانمانها غذا میپخت و بهعنوان داوطلب برای حمایت از کودکان در جامعهاش فعالیت میکرد. تعهد روحا به کمک به دیگران به نمادی از امید برای بسیاری تبدیل شد. او توانست برای فرزندان دیگرش قوی بماند و همیشه به آنها عشق و حمایت ارائه دهد.
توانایی روحا در ارتباط با مردم شگفتانگیز بود. با وجود اینکه بعد از حادثه سپیده هرگز کلاسهای ESL خود را به پایان نرساند، او یک هدیه منحصر به فرد برای ارتباط با دیگران در سطح معنوی داشت. قلب او آنقدر بزرگ بود که دوستیهای عمیق و معناداری با افراد بیشماری برقرار میکرد. هوش و یادگیری سریع روحا در علاقه او به فناوری مشهود بود. او آیپد و آیفون خود را به خوبی یاد گرفت و به تنهایی ویژگیهای مختلف آنها را کشف کرد.
روحا به باغبانی علاقه داشت و انگشت سبز او افسانهای بود. فرزندانش اغلب شوخی میکردند که حتی یک چوب چوبی هم اگر او آن را بکارد، به درخت تبدیل میشود. باغ او گواهی بر روحیه پرورشدهنده و عشق به زندگی او بود. روحا همیشه در برابر از دست دادن عظیم شادی و سپاسگزاری را تابش میداد. او باور داشت که خداوند به او هدیهای داده و سپس آن را برای دلایلی فراتر از فهم او پس گرفته است و با وقار این را پذیرفته بود.
خانواده روحا غرور و شادی او بودند. او با چهار دختر و یک پسر که همگی ازدواج کرده و خانوادههای خود را تشکیل دادهاند، برکت یافته بود. دختر بزرگش، پری، سه پسر دارد که یکی از آنها ازدواج کرده و صاحب فرزند است. فیروزه، دختر دیگرش، در کانادا با پسرش زندگی میکند که مادربزرگش را بسیار دوست دارد. نیلو، کوچکترین دخترش، با همسرش در ترکیه زندگی میکند، جایی که هر دو موفق هستند و مادرشان را عمیقاً دوست دارند. مونا به همراه همسرش در سیاتل زندگی میکند و حضور روحا را در زندگیشان گرامی میدارد. پسرش، فرد، و همسرش، جکی، نیز در سیاتل زندگی میکنند، اما اغلب سفر میکنند و همیشه روحا را در قلب خود نگه میدارند.
روحا میرزای در طول زندگیاش به عنوان دوستی وفادار و قابلاعتماد شناخته میشد. او همیشه در کنار دوستانش بود و با همدلی و محبت فراوان از آنها حمایت میکرد. دوستان او ارزش زیادی برای حضور او در زندگیشان قائل بودند و از داشتن چنین دوستی احساس خوشبختی میکردند.
— بهاالله
بیایید تغییر را هدایت کنیم
"وحدت انسانیت بسیار بیشتر از یک شعار یا یک ایدهآل انتزاعی و غیرقابلدستیابی است. این مفهوم پیامدهای عمیقی برای رفتار شخصی و نحوه سازماندهی جامعه دارد و بسیاری از فرضیات کنونی را به چالش میکشد و تصورات ما را درباره روابطی که باید بین فرد، جامعه و نهادهای آن وجود داشته باشد، انقلابی میکند."
با این یادآوری جسورانه از قدرت تعالیم بهاءالله برای تأثیرگذاری بر جهان ما به سوی وحدت و محبت بیشتر، محفل روحانی ملی بهائیان ایالات متحده آمریکا درخواست اقدام داده است: "آگاهی از واقعیت معنوی انسانها همراه با آن الزام اخلاقی را دارد که همه باید هر فرصتی را برای تحقق پتانسیل خود و کمک به پیشرفت تمدن به دست آورند."
برای این منظور، ما دو مأموریت داریم: توسعه در جامعه خود الگویی از زندگی که به طور فزایندهای روح تعالیم بهائی را منعکس کند و همکاری با دیگران در تلاشهای عمدی و مشترک برای ریشهکن کردن بیماریهای جامعه ما. "یک تابلوی غنی از زندگی جامعه که به طور فزایندهای تعالیم عالیه جمال مبارک را منعکس میکند، به خودی خود به وجود نمیآید. شرور نژادپرستی، مادهگرایی و زوال اخلاقی تنها با عشقی که به عمل تبدیل میشود - اقداماتی مانند عمدی انجام دادن کارها
برای دوستیابی با همه، قدردانی از مشارکتهای بیبدیل همه، و همراه شدن با همه در ایجاد دنیایی جدید."
بیانیه کامل را در اینجا بخوانید
بیانیه محفل روحانی ملی بهائیان آمریکا
بهائیان ایالات متحده آمریکا
مادر زن فوقالعادهای بود که عشق و قدرتش بیپایان بود. گرما و مهربانیاش باعث میشد همه احساس ارزشمندی و دوست داشتن کنند. او جکی را با آغوش باز به خانواده ما خوشامد گفت و از همان ابتدا او را مانند دختر خود میپذیرفت.
مادر توانایی فوقالعادهای در ارتباط عمیق و معنوی با مردم داشت. با وجود موانع زبانی، او عشق و حکمتش را به راحتی منتقل میکرد.
خانه تو پناهگاه آرامش و خوشبختی بود، جایی که دوستان و خانواده برای اشتراک داستانها، خندهها و دعاها گرد هم میآمدند.
حتی پس از از دست دادن دلخراش خواهرم سپیده، قوی ماندی و خود را وقف کمک به دیگران کردی. استقامت و تعهد تو واقعاً الهامبخش بود. تو به من آموختی که قدرت واقعی در توانایی ما برای بلند شدن از روی سختیها و ادامه دادن به بخشش خودخواسته است.
مادر، دلتنگت هستم. خندههایت، حکمتت و عشقت همیشه با من خواهند بود. از اینکه میدانم روح تو هر روز ما را راهنمایی و الهام میدهد، آرامش مییابم. میراث تو از مهربانی، ایمان و قدرت تزلزلناپذیر همیشه در قلبهای ما زنده خواهد ماند. مادر، برای همه چیز سپاسگزارم. در آرامش بخواب.
از لحظهای که با مادر آشنا شدم، او با نهایت عشق و احترام با من رفتار کرد و مرا به عنوان دختر خود به خانواده خوشامد گفت. مهربانی و سخاوت او بینظیر بود.
مادر توانایی خاصی در این داشت که همه را احساس خاص بودن و ارزشمندی کند. خانه او همیشه باز بود و او فضایی گرم و دعوتکننده ایجاد میکرد. ایمان او به آموزههای بهائی تزلزلناپذیر بود و او هر روز با اصول خدمت و شفقت زندگی میکرد.
با وجود مواجهه با چالشهای بزرگ، از جمله از دست دادن دلخراش دخترش سپیده، مادر قوی ماند و خود را وقف کمک به دیگران کرد. استقامت و تعهد او واقعاً الهامبخش بود.
مادر فوقالعاده با استعداد و باهوش بود. او عاشق باغبانی بود و توانایی جادویی با گیاهان داشت و اغلب میگفت که حتی یک چوب خشک هم با مراقبت او به درخت تبدیل میشود. او همچنین در استفاده از فناوری بسیار ماهر بود و اغلب به تنهایی چیزهای جدیدی را در آیپد و آیفون خود کشف میکرد.
من برای هر لحظهای که با مادر گذراندم و برای عشقی که به من نشان داد، سپاسگزارم. میراث او از مهربانی، ایمان و قدرت تزلزلناپذیر همیشه به عنوان یک چراغ راهنما در زندگی من خواهد بود. مادر، دلتنگت هستم و برای همیشه از عشق و حکمتی که با ما به اشتراک گذاشتی، سپاسگزارم.
روحا برای من بیش از یک مادر بود؛ او بهترین دوست و محرم اسرارم بود. خندههایش مسری بود و حکمتش عمیق. او توانایی منحصربهفردی در ارتباط با مردم داشت، حتی بدون صحبت کردن به یک زبان مشترک. قدرت و عشق او شکلدهنده شخصیت من امروز است.
مادر، برای همه چیز سپاسگزارم. میراث عشق تو از طریق ما زنده خواهد ماند.
مادر تجسم عشق و استقامت بود. با وجود همه سختیهایی که با آنها مواجه شد، روحش نشکستنی باقی ماند و ایمانش تزلزلناپذیر بود. او مشعل نوری در زندگی ما بود و به ما معنای واقعی شفقت و بخشش را آموخت. من برای همیشه خاطرات و درسهایی که او به من آموخت را گرامی خواهم داشت. در آرامش بخواب، مادر عزیز. تو همیشه در قلبهای ما خواهی ماند.
مادر، تو صخره و راهنمای من بودی. قدرت و عشق تو بیپایان بود و من برای همیشه به خاطر درسهایی که به من آموختی، سپاسگزارم. با وجود چالشها و سختیها، تو همیشه راهی پیدا میکردی تا نور را به زندگی ما بیاوری.
ایمان و مثبتاندیشی تزلزلناپذیر تو الهامبخش من بود تا هر روز انسان بهتری باشم. دلتنگت هستم و هر لحظهای را که با هم داشتیم، گرامی میدارم. میراث عشق و استقامت تو همچنان ما را هدایت و الهام خواهد بخش
مادر، تو قلب و روح خانواده ما بودی. عشق و حمایت تو همیشه وجود داشت، مهم نبود چقدر دور باشیم. تعهد تو به ما و به جامعهات واقعاً الهامبخش بود.
تو به من اهمیت مهربانی، خدمت و استقامت را آموختی. حتی با وجود اینکه دیگر با ما نیستی، روح تو در هر کاری که انجام میدهیم زنده است. برای هر لحظهای که با هم داشتیم سپاسگزارم و همیشه درسها و عشق تو را در قلبم خواهم داشت
این شعر، "نور عشق و پایداری"، به یاد عزیز مادرم، روحا میرزای، تقدیم میشود. زندگی او منبعی از قدرت، مهربانی، و عشق بیپایان بود. از طریق این شعر، قصد دارم جوهر روح او و تأثیر عمیق او بر کسانی که او را میشناختند، به تصویر بکشم.
هنگامی که این ابیات را نوشتم، به یاد روشهای بیشمار مادرم در لمس زندگی ما افتادم. استقامت او در مواجهه با مشکلات و عشق بیپایان او منابع الهامی بودند که برای همیشه با خود خواهم داشت. این شعر ادای احترام به میراث جاودانه او و نوری است که او به زندگی ما آورد.
یاد تو در دل فرامرز میدرخشد، بیا
دختری از یزد، در دل آتش و دود
به شيراز آمد، با اميد و صبر، بیا
سه بار خانهات سوخت، دل پر از درد
با بخشش و دعا، برای همه، بیا
لبخند و مهربانیت، چراغ راه بود
در دل تاریکیها، روشنیبخش، بیا
جکلین را با آغوش باز پذیرفتی
چون دختری از دل، همچون فرزند، بیا
مونا، پروانه، فیروزه و نیلو
با عشق و یاد تو، راهنمای ما، بیا
اکنون با سپیده در بهشت برین
دست در دست هم، در آرامش، بیا
با "دوختن برای نجات"، جانها را نجات دادی
هزار ماسک، نشانهی عشق بیپایانت، بیا
برای کودکان گرسنه، با دل سخاوتمند
چهارصد و شصت و چهار زندگی، روشن کردی، بیا
باغت با گلها میشکفد، در هر شاخهای
حتی یک چوب خشک، در دستانت، زنده میشود، بیا
در میان تکنولوژی، هوشمندی و ذکاوت
آیپد و آیفون، ابزار دستان تو، بیا
روح امیدم در این شب تار، همچنان
منتظر است، تو ای آرزوها، بیا
در گرامیداشت میراث روحا میرزای، زیبایی و معنویت هنر را جشن بگیرید. جکلین یلمه، عروس دوستداشتنی روحا، سه تابلوی نقاشی روغنی زیبا به عنوان بخشی از گالری هنرهای بهائی خود خلق کرده است. این شاهکارها با عشق و توجه فراوان قاب شدهاند و اکنون برای خرید در دسترس هستند. این آثار هنری نه تنها بیانگر زیبایی هنر هستند بلکه یادآور پیامهای محبت، شفقت و استقامت روحا نیز میباشند.
100% عواید حاصل از فروش این تابلوها به صندوق بهائی اهدا میشود تا روحیه بخشندگی و عشق عمیق روحا به ایمانش ادامه یابد. هر نقاشی نه تنها با زیبایی هنری خود خانه شما را غنی میکند، بلکه به یک هدف شریف نیز کمک میکند و زندگی، میراث و تعهد تزلزلناپذیر روحا به کمک به دیگران را گرامی میدارد. این فروشها نه تنها نشاندهنده عشق به هنر هستند، بلکه یادآور بخشندگی و تعهد روحا به جامعه و ایمانش نیز میباشند.